اگر آثار تصويري ايران از ديرباز مورد بررسي قرار گيرند، اولين نشانه‌هاي نقاشي را، روي سفالينه‌هايي مي‌توان ديد كه پيشينه آن‌ها به هزاره هفتم ق.م باز مي‌گردد. اما پس از دوره زمينه‌ها در دوره اول نقاشي ايران، به كارگيري رنگ را در آجرهاي لعاب‌دار ايلاميان و بعد در دوران هخامنشيان مي‌توان جست .بعدها نقاشي‌هاي باقي مانده در معبد كوه خواجه در وسط درياچه هامون و در ناحيه دورا- اروپوس از زمان اشكانيان دستمايه‌ نگارگران قرار گرفت.«]چرا كه[ هنر دورا، علي‌رغم برخورد جريان‌هاي يوناني و سامي بين‌النهرين، كاملاً به سامان و روش ايراني وابسته مي‌نمايد» در دوره ساساني مجموعه‌اي از موزائيك‌هاي رنگي بيشاپور و نقاشي‌هاي منطقه پنجكنت «كه قسمتي از تصاوير آن با داستان‌هاي رستم پهلوان وفق دارد.»

 

 از هنر نقاشي ايراني از زمان ساسانيان خبر مي‌دهد. صرف نظر از سفالينه‌ها و ظروف كاربري، نقاشي ايران قبل از اسلام (هخامنشي- اشكاني- ساساني) بيشتر معطوف به ديوارنگاري و نقاشي ديواري است. با اين حال شروع تصويرسازي به دوران ساساني باز مي گردد چنان كه نسخه مصور ارژنگ يا ارتنگ مربوط به ماني، نقاش و پيامبر و مصلح ايراني را از همان دوران مي‌توان شناخت. ماني پيام‌هاي ديني خود را در قالبي سمبليك در اين كتاب به تصوير درآورده بود. درحقيقت همين كتاب بعدها الگويي براي هنرمندان نگارگر واقع شد.پس از ترويج دين اسلام در ايران، نقاشي اساساً معطوف به تصويرآرايي در كتاب‌ها شد و خاستگاه نقاشي مبتني بر ادبيات و هم‌گام با آن صورت پذيرفت.

« در اين محيط … بودند كه بسياري نصخ خطي مصور به ثمر رسيدند» با حمله مغول‌ها به ايران يعني قرن هفتم هجري (مطابق با ۶۱۸ هجري)، فصل ديگري در نقاشي ايران به وجود آمد. نگارگري يعني نقاشي اصيل و سنتي ايران كه تا اوج شاهكارهاي بزرگ پيش رفته تا نيمه دوم قرن يازدهم روندي پيوسته داشت.

 

 

سیری در نقاشی دیواری ایران

در زمانهایی که نقاشی دیواری غرب ، بعد از رنسانس متاثر از مکاتب هنری مختلف مسیر خود را طی می کرد، این رشته هنری در ایران تحولات چشمگیری نداشت.
این رکود بعد از دیوار نگاره های اواخر سلسله ساسانیان واقع در پنجیکنت و به شکل بارز تری بعد از سلجوقیان پدید آمده و تا اواسط دوره صفویه ادامه داشت. اگر در این دوران طولانی نقاشی دیواری جای بارزتری در این آب و خاک نداشته، دلیل عمده آن را می بایست در همگامی نقاشی با ادبیات و اختصاص یافتن آن به متون ادبی به صورت تصویر سازی در عرصه کتاب آرایی دانست. بعد از عصر صفویه، ساختار محکم و انسجام یافته نقاشی ایرانی در عرصه کتاب آرایی که نظام زیبایی شناختی آن طی چند سده تکوین یافته بود به سستی گرایید.

 

این انحطاط تا اواخر دوره زندیه و افشاریه به طول انجامید. مجموعه شرایط سیاسی و فرهنگی که در دوره قاجار بوجود آمده بود منجر به شکل گیری ضعیفی از نقاشی دیواری در فضاها و اماکن مجلل سران قاجار، همچنین نقاشی پرده ای قهوه خانه ای در اماکن عمومی و مردمی می گردید.

 

گرایش به حجم نمایی از طریق نور و سایه، وفاداری به طبیعت عینی در پیکرها و اشیا متاثر از تاثر های صرفا صوری از نقاشیهای اروپایی، بار روایی و توصیفی از ویژگیهای آثار این دوره می باشند. شاید بتوان نقاشی پرده ای قهوه خانه ای را به علت جنبه روایی و کاربرد مردمی آن در فضاهای باز و معابر عمومی، یکی از مشتقات هنر نقاشی دیواری دانست.

 

این نقاشی ها آکنده از آمال و علایق ملی ، اعتقادات مذهبی لایه های میانی جامعه شهری بود که توسط داستانهای حماسی مذهبی از جمله شاهنامه فردوسی و غیره خود را بیان می کرد.

 

تاثیر مضامین نقاشی پرده ای قهوه خانه را برنقاشی دیواریهایی که عمدتا با تکنیک کاشی هفت رنگ در دوره قاجار انجام می شد به وفور می توان دید. انحطاط نقاشی پرده ای قهوه خانه ای، ناشی ا زپی آوردهای جامعه صنعتی زده و روند نوسازی عصر پهلوی از جمله وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون و همچنین آگاهی هنرمند نقاش ایرانی از تحولات نقاشی اروپایی و از طرفی تغییراتی که در معماری و بافت فضاهای جدید شهری در شرف تکوین بود، زمینه را برای شروع نقاشی دیواری با دیدی گسترده تر فراهم نمود. بازتاب این تغییرات بر نقاشی دیواری قبل از انقلاب در آثار هنرمندانی چون محمد حسین شیدل ، چنگیز شهوق ، آذر رسمی ، محمد رضا وکیلی ، مسعو د عربشاهی و منصور دولو بی تاپیر نبود و دراین میان آثار دیواری محمد حسین شیدل و مسعود عربشاهی از نکات ارزشمندی برخوردار می باشند.محمد حسین شیدل تنها نقاش دیوار نگاری است که که در تکنیک فرسک از تجربه لازم برخوردار است. با اینکه در اجرای آثار دیواری این هنرمند تنوع تکنیکی زیادی به چشم می خورد، اما همواره عواملی مانند انسان ، فضا ، سیارات، گل و حیوان با نگرش عمیق و عاطفی طوری به ترکیب آمده که گویی در خارج ا زچهارچوب تابلو ادامه داشته و محدود نمی شود. تعلق شیدل به دیوارنگاران عصر رنسانس و نیز سیکه ئیروس مکزیکی در جاهایی بر آثارش سایه انداخته، با اینحال هویت شخصی خود را همچنان حفظ نموده است.

 

مسعود عربشاهی بیش از نقاشان دیگر، دیوارهای زیادی را با آثارکاملا انتزاعی خود به تصویر در آورد. وی در دیوارنگاره هایش اساس کار خود را با در هم آمیختن فرمهای جاودان و اسرار آمیز هنر شرق و هماهنگی آن به شکل ملموسی با دنیای امروز ایجاد می نماید.
فرمهای نمادین در آثارش بیانگر تفکر و اندیشه ای است که توانسته زمان خود را بشناسد و مجموعه ای از نقوش و طرحهای گذشته و حال را هنرمندانه شکل داده و با کیفیتی تجسمی و معمارانه به آن یگانگی بخشد.

 

از این نظر است که در آثار دیواری این هنرمند قالب ذهنینتها و خاطره های دیرین کهن و حال از میراث فرهنگ اصیل ایرانی متکی بر معنویت و تفکر ، در بر گیرنده محورهای جاویدانی است که در صدد آن است کثرت را به وحدت برساند. عربشاهی همچنان به هنر دیواری خود در ایران و خارج از کشور ادامه می دهد. شرایط سیاسی مذهبی و فرهنگی اجتماعی که در سالهای اول انقلاب اسلامی ایران ایجاد گردید شور و شوقی را در بین نقاشان برای طراحی نقاشی دیواری در اماکن و به ویژه معابر عمومی و پر ا زازدحام شهری با موضوعهای روز انقلاب به وجود آورد. موج شتابزده سیاسی مذهبی جامعه هنری به شرح شکل گیری اصولی این حرکت کمک کرد. کلیه این عوامل باعث تاثیر پذیریهای دقیق و سطحی از مکتب نقاشی دیواری انقلابی مکزیک و الگو برداری از جنبه های صرفا صوری آثار آنان گردید.

 

عمده ترین ضعف آثار دیوارنگاره اوایل انقلاب را می بایست در عدم شناخت و دستیابی به اهمیت زبان نو در نقاشی معاصر و کاربرد آن در مضامین و محتوی آثارشان دانست. با این حال نقاشانی در سالهای اول انقلاب به طراحی و نقاشی دیوارهایی با مضمونهای انقلابی و مذهبی بی توجه به تکنیکهای پایدار و مرسوم آن دست زدند. هاینبال الخاص با تعدادی از شاگردانش شروع کننده این جریان زودگذر بودند که دیوارهایی را در لانه جاسوسی آمریکا و ترمینال جنوب خزانه تهران با موضوعهای ضد امپریالیستی به تصویر کشیدند. که در این رابطه می توان از نقاشانی چون مسعود سعد الدین ، منوچهر منورزاده ، نیلوفر قادری نژاد، بهزاد دبیری ، امیر زرقام و رضا دوست نام برد. بعد از اتمام جنگ تحمیلی به یک نوع نقاشی دیواری در میادین و معابر اصلی شهرهای بزرگ بر می خوریم که سفارش دهندگان آن ها بیشتر شهرداریها هستند.

 

تصاویر این دیوارها بیشتر بار تزئینی داشته و حاوی پیامهای مربوط به حفظ محیط زیست با نقشمایه هایی چون گل و مرغ، طبیعت و منظره می باشند. در سالهای اخیر، در عرصه نقاشی دیواری شاهد بروز استعدادهای نو مایه ای هستیم که به اهمیت و لزوم شکل گیری جدی تر و آگاهانه نقاشی دیواری و توسعه آن در جامعه کنونی دست یافته اند. مهم این است که این دسته از نقاشان هم شناخت وسیعتری از تکنیکهای اصولی و پایه گذاز نقاشی دیواری بدست آورده اند و هم اینکه از دستاوردهای باارزش نقاشی معاصر جهان غافل نمانده اند.

 

با این وصف، نقاشی دیواری معاصر ایران ، با تمام تلاشهای ناپیوسته هنرمندان و دست اندرکاران این رشته هنری، در مجموع به یک سبک و شیوه منسجم که بیانگر روح و اندیشه ایرانی در چهارچوب ادراک معاصر باشد نرسیده است و این مهم لازمه اش این است که ابتدا در عرصه وسیع تر نقاشی معاصر ایران رخ بنماید .

 

 

پيشينه نقاشي ايران

 هنر دوران ساسانی :

اردشیر بابکان ازخطۀ فارس برخاست، سلطنت را از چنگ خاندان اشکانی بیرون آورد، و امپراتوری مقتدری را بنیان نهاد که در اوج گستردگی اش از سوریه تا شمال غربی هند وسعت داشت. دوران ساسانی از بسیاری جهات شاهد ارزنده ترین دستاوردهای تمدن ایرانی بود. هنر ساسانی نه فقط در درون مرزهای سیاسی امپراتوری به حد کمال رسید، بلکه برخی نقشمایه های آن از یکسو تا آسیای میانه وچین، واز سوی دیگر تا بیزانس وحتی فرانسه نفوذ کردند. ساسانیان دراحیای عظمت دوران هخامنشی مقلد صرف نبودند. هنر آنان از نیروی آفریننده بر خوردار بود که زمنیۀّ بسیاری از ویژگیهای هنر اسلامی را مهیا ساخت.

اگر چه فتح ایران به دست اسکندر راه بر گسترش فرهنگ یونانی مآب درآسیای غربی گشود، روح یونانی هرگز دراین سرزمینها به طور کامل جذب نشد. در زمان اشکانیان، مردمان خاور نزدیک به تفسیر آزادانه از هنر یونانی پرداختند، ودردوران ساسانی نیز این واکنش ادامه یافت. هنر ساسانی قالبها وسنتهای بومی ایرانی را احیا کرد، و این سنن وقوالب در دوران اسلامی به سواحل دریای مدیترانه نیز رسید.

معماری ساسانی عمدتاً در بناهای غیر مذهبی شکوفا شد. کاخهای ساسانیان بهره گیری ازعناصر معماری اشکانی(چون حیاط داخلی، ایوان، قوس وطاق گهواره ای) را به روشنی نشان می دهند. طاقهای بلند بر دهانۀ وسیع(مثلاً، کاخ تیسفون در نزدیکی بغداد)، حاکی از پیشرفت فنی معماری در دوران ساسانی است. ایرانیان نخستین بار مسایل ساختمان گنبد مدور بر پایۀ چهار گوش را به مدد عنصر سکنج حل کردند.(مثلاً:کاخ فیروزآباد).

 

نظام طاق بندی متقاطع برقوسهای ستبر نیز چند قرن پیش از آن که در معماری کلیساهای قرون وسطی متداول شود، در ایران به وجود آمد(مثلاً:ایوان کرخه در نزدیکی شوش). معماران ساسانی علاوه بر آجر از سنگ استفاده می کردند، و دیوارها را با نقوش گچبری شده می آراستند. با توجه به دیوار نگاره های برجای مانده(مثلاً، در شوش) ، می توان نتیجه گرفت که نقاشی دیواری دردوران ساسانی اهمیت زیاد داشت.

 

هنر ساسانی درعرصۀ مجسمه سازی-همانند معماری- با هنر یونانی یا هنر رومی اختلاف بسیار دارد. حدود ۳۰ مجسمه و نقشبر جسته از این دوران بر جای مانده، که غالباً به روال هخامنشیان بر صخره های دور از دسترس حجاری شده اند. برخی به مجسمۀ همه جانبی و کامل شباهت دارند، و برخی دیگر تصویرهای خطی منقوری بیش نیستند. مضمون اصلی در همۀ آنها تجلیل از شاه است:

 

مراسم اعطای نشان فرمانروایی از سوی اهورامزدا به شاه، ویا صحنۀ پیروزی شاه در پیکار. ممکن است مجسمه سازان ساسانی ازنقشبر جسته های روایی رومی ملهم شده باشند، ولی شیوۀ توصیف نمادین آنان با شیوۀ گزارشگری رومیان تفاوتی آشکار دارد(مثلاً، درنقشبر جستۀ موجود درنقش رستم، والرین امپراتور روم به نشانۀ خواری درزیر پای اسب شاپور اول زانو بر زمین زده است).غالباً شخیتهای ربّانی -اهورامزدا، آناهیتا، میترا- ویا خود شاه با مقیاسی بزرگتر از اشخاص فرودست تصویر شده اند. اصل تقارن درترکیب بندیها مشهود است. پیکر آدمها خشک وزمخت به نظر می- آید، و عدم مهارت درکالبد شناسی به چشم می خورد؛ ولی دربهترین آثار(مثلاً:نقشبر جستۀ طاق بستان) تجسم جنبش حیوانات وحرکت جامگان و بیرقها وغیره چشمگیر است. هنرمند ساسانی تمایلی به شبیه سازی چهرۀ اشخاص نداشت.

 

بنابراین ، درمجسمه ها، نقشبر جسته ها،و بازنمودهای روی ظروف- به خصوص سیمینه های درباری- ونیز روی سکه ها، هر شاه را فقط ازطریق شکل تاجی که برسر گذارده است، می توان بازشناخت.

 

ذوق ومهارت صنعتگر ساسانی بیش از همه درفلز کاری بروز کرد. شمارزیادی ظرف فلزی مربوط به این دوران، حتی درنواحی جنوبی روسیه، به دست آمده که به لحاظ شکل بسیار متنوع اند. ظروف سیمین و زرین یا ریخته گری شده با مفرغ ونقره،گاه به شکل جانورا ن وپرندگان، با مهارت فنی شگفت انگیزی ساخته شده اند. صنعتگران درساختن ظروف ازاسلوبهای مختلفی چون مطلاکاری، کنده کاری، برجسته کاری ومینا کاری استفاده می کردند. نقشمایه ها غالباً عبارت بودند از:

اهورامزدا،آناهیتا، میترا، صحنۀ شکار با پیکر شاه درمرکز، جانوران اساطیری وترکیبی. در بافته های دوران ساسانی نیز نظیر همین نقشها وطرحها را می توان دید. ابریشم بافی توسط شاهان ساسانی درایران رایج شد؛ وپارچه های ابریشمین ایرانی حتی به بازارهای اروپا راه یافتند.

 

شاید خصلت متمایز هنر ساسانی جنبۀ تزیینی آن باشد که بعدها بر هنر اسلامی اثر گذاشت. در دوران ساسانی طرح به تقارن بیشتری گرایید؛ و کاربست طرحهای مدور و ترنجی رواج گرفت. غالباً، نقش جانوران، پرندگان وگیاهان را درترکیب زوجی- رو در رو یا پشت به پشت- به کار می بردند. بهره گیری ازنقشمایه هایی چون درخت زندگی-که سابقه ای دیرین درخاور نزدیک داشت- واژدها، طاووس، واسب بالدار نشان دهندۀ گرایش همیشگی هنرمند شرقی به خیال پردازی بود

در طرحهای گل وبته ازعناصر قدیم چون نقوش برگ نخلی وبرگ کنگری-البته به صورتی جدید- ونیز ازنقوش نیلوفر آبی، میوۀ کاج ونخل بالدار استفاده می شد(نمونۀ این نوع تزیین را در ایوان طاق بستان می توان دید).

 

از نظر پژوهشی تصاویر رنگه دیواری دختر نوشیروان در تاریخ فرهنگ و هنر افغانستان و ایران اهمیت زیادی دارد. مفکورۀ عمومی طاق دختر نوشیروان، طاق های نقش رستم را در نزدیکی تخت جمشید بیاد میآورد. این طاق ها به روش هخامنشی و ساسانی در دل کوه کنده و در پناه آن نقاشی هائی صورت گرفته است. از روی رسم هائی که ذکر کردم، پادشاهی یا شهزاده ی به لباس ساسانی روی تختی نشسته که پایه های آن از قسمت های پیشین بدن اسبها تشکیل شده و عقب شانه دهانه دارد و تاج او سرهای حیوانات کوهی از قبیل قوچ کوهی و آهو و غیره متناظرا به دو سمت دیده میشود. پادشاه خنجر راست و بلندی در دست دارد که نوک غلاف آن وسط دو پای او دیده میشود. در دو جناح عقب دو فیل پایه دو نفر ایستاده معلوم میشوند که محتملا موبدان زردشتی باشند. این تصویر عینناُ شبیهه تصویر خسرو اول ساسانی است که روی جام بلور سنگی دیده میشود و در کابینه دو مدای (مجموعه مدال و مسکوکات) پاریس محفوظ است.

 

ما از درۀ فندقستان هم مجسمه های شاه و ملکه ی را یافته ایم که زیر تخت آنها در ظرف سفالی سکه ی از خسرو اول ساسانی گذاشته شده بود و از درۀ ککرک بامیان هم تصویر رنگه پادشاهی کشف شده است که در لباس و تاج و زیور آلات او نفوذ ساسانی با همه جرئیات آن محسوس است. چون ساسانیان در ین وقت از بلخ بر حصۀ متنابهی از خاک های افغانستان مرکزی سیادت داشتند، نفوذ هنری آن دوره در تمام آثار نقاشی های بودائی بامیان، ککرک و هزارسم مشهود است. دختر انوشیروان آبده ئی بود که این خاطره را در دل کوه نگه میداشت. از نظر مطالعات هنری ساسانی تصاویر دختر نوشیروان اهمیت بسزائی دارد زیرا در خاک های ایران کنونی از نقاشی های دیواری آن دوره چندان چیزهائی باقی نمانده است.

 

نقاشی دیواری (موسوم به میترا در نخجیرگاه یاشکارگاه) که در کاووشهای نقاشی در سوره دیده میشود. در این نقاشیها میترا بر روی اسب در حال تیراندازی است .لباس او زین و یراق است حیوانات در حال فرار و گیاهانی که در پس زمینه نقاشی روی دیوار وجود دارد دیده میشود. میترا در نخجیرگاه سمبل نقاشی ایرانی بر روی دیوار است که بی نظیر میباشد.

 

 در دوره ساسانی نقاشیها وجهی شاهانه دارند یعنی تا حدودی رسالت به تصویر کشیدن و نشان دادن عظمت امپراطوری هنر هخامنشی بر دوش نقاشی بود.اما با این وجود در نقاشیهای این عصر بیشتر از از نمادهای گیاهی و جانوری استفاده میشود.این موضوعات در مقیاس بسیار بزرگ بر روی صخره ها نقاشی میشود و در مقیاس های کوچک بر روی پارچه ها . دیوار کاخها ظروف سیمین (نقره ای) مهره های سنگی دیده میشود.

 

 سر منشاء تمامی نقاشیهای کشیده شده در دوره ساسانی که شامل نقشهای گیاهی ، قوچه با درخت زندگی ، گاو بالداربا سر انسانی ، نبرد شیر و گاو ، شاهینهای حمله ور بر جان.ران همگی برگرفته شده از آسیای غربی به عبارتی تمدنهای بین النهرین بوده است.

 

بهترین نقاشیهای دوره ساسانی در این مکانها دیده میشود :

۱. ایوان کرخه در شوش

۲. حاجی آباد فارس

۳. طراحی های تخت جمشید

۴. طراحی های معروف در نقش برجسته های ساسانی مانند : نقش برجسته های پیروزی شاپور ساسانی بر امپراطور روم شرقی در نیشابور. یا نقش برجسته های خسرو دوم ساسانی در طاق بستان کرمانشاه.     همانند دوره اشکانی نقاشی روی دیوارگچی و انجام تزیینات گچبری در دوره ساسانی هم ادامه داشت .اما کار برجسته ساسانیان استفاده از موزاییک برای تزیین بناهای داخلی کاخها بود. که بهترین این نمونه در کاخ نیشابور دیده میشود . این کاخ باقی نمانده است و فقط تکه های کوچی است که در موزه های مختلف نگهداری میشود. که نمونه ای از آن در موزه ملی ایران نگهداری میشود.

 

 از نظر تصویر سازی بسیاری از مفاهیم در طرحهای ساسانی دردنیای مسیحیت تقلید شده است .حرکت احترام آمیز اردشیر اول با انگشت سبابه خمیده در برابر اهورا مزدا در نقش برجسته رستم در تصاویر مسیحی جای گرفته است .

 

ایرانیان یک رسم مذهبی هم داشتند که در دربار هخامنشی و پس از آن معمول بوده است یعنی اینکه مغان به نشانه احترام دست خود را زیر یک لت دامن لباس پنهان میداشتند که این رسم به کلیسای مسیحیان راه یافت .

 

 از آنجا که عصر ساسانی مرحله های با اهمیت از تحول زیبا شناسی ایرانی دارد در تمام جهان از غرب تا اقیانوس اتلانتیک و در شرق تا چین تاثیرات خود را گذاشته است. البته این تاثیرات تا مدتها پس از انقراض ساسانیان دیده میشود.

 

 نقاشی به مفهوم بیان اندیشه و القای تعالیم مذهبی در اوایل دوره ساسانی مطرح شد.مانند تعلیمات مانی در کتاب ” ارژنگ” که برروی پوست کشیده شده و قبلا اشاره شده است. بخش مهمی از این نقاشی توسط مانی کشیده شده است که در موزه آرمیتاژ مسکو نگهداری میشود. احتمالا نقاشیهای مانویان بر هنر اسلامی تاثیر گذارده است و برخی پا را فراتر نهاده و نقاشی های مانی را پایه گذار نقاشی ایرانی – اسلامی میدانند.

 

 ویژگی برجسته نقاشی مانویان در این است که آنان تصاویر را با خطوط موزون ورنگها درخشان میشاختند. واز رنگهایی مانند لاجوردی ، آبی روشن، تنارنچی، قرمز و سبز استفاده میکردند . مانویان خوشنویسی ار مکمل نقاشی میدانستند . از اینرو در کنار انجام تعالیم مذهبی دست اندرکمار حرفه تصویر اسزی برای کتاب و تزیین کتاب شدند. نگارگری مانوی تا مدتها در آسیای میانه باقی ماند.سپس این نقاشی با قوم سلجوقیان وارد ایران شد.